نوشته شده توسط : محمد حسن

مي دوني چرا همه ستاره ها بالاي سرت جمع شدن؟ براي اينكه دنيا فقط يه ماه داره، اونم تويي.


زندگي قشنگه اگه با تو باشه... مرگ قشنگه اگه براي تو باشه... دلتنگي قشنگه اگه به خاطر تو باشه...

من قشنگم اگه با تو باشم اما تو هرجور که باشي قشنگي


یک لحظه طول می‌کشه تا از یکی خوشت بیاد یک دقیقه طول می‌کشه تا یکیو بپیچونی یک ساعت طول

می‌کشه تا یکی و دوست داشته باشی یک روز طول می‌کشه تا دلت برای یکی تنگ بشه یک هفته طول

می‌کشه تا به یکی عادت بکنی و حتی کمتر از یک ماه طول می‌کشه تا عاشق کسی بشی

اما .................... یک عمر طول می‌کشه تا فراموشش بکنی


ديشب تو را در خواب ديدم امشب زودتر ميخوابم تا تو را بيشتر ببينم اگر بدانم كه مردگان هم خواب مي

بينند من هم ميميرم تا تو را هميشه ببينم


قلبم محکوم شد به شکستن ، غرورم محکوم شد به خرد شدن ، احساسم محکوم شد به بازی گرفتن ، چشمانم

محکوم شدند به باریدناما عشقت محکوم شد که بماند در تکه تکه قلبم و قطره قطره ی خونم !!!


آدما مثل یه کتاب میمونند ، که تا وقتی تموم نشن برای دیگران جذابند پس سعی کن خودتو جلوی دیگران تند

تند ورق نزنی تا زود تموم بشی ... برای اینکه وقتی تموم بشی مطمئن باش میرن سره یه کتابه دیگه


به جاي دسته گلي که فردا در قبرم نثار مي کني امروز با شاخه گلي کوچک يادم کن. به جاي سيله اشکي

که فردا برمزارم ميريزي امروز با تبسمي شادم کن به جاي اون متن هاي تسليت که فردا برام مي نويسي

امروز با يک پيغام کوچک خوشحالم کن من امروز به تو نيازم دارم نه فردا


يه نصيحت: مواظب خودت باش !يه خواهش :اصلان عوض نشو!يه آرزو:فراموشم نکن!يه دروغ:ازت

بدم مياد!يه حقيقت:دلم برات تنگ شده



:: بازدید از این مطلب : 1185
|
امتیاز مطلب : 407
|
تعداد امتیازدهندگان : 124
|
مجموع امتیاز : 124
تاریخ انتشار : 22 / 4 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن
من ميخوام هميشه عاشق بمونم به تو و چشماي روشنت قسم
 
با ترانه هاي آفتابي تو مي تونم به صبح فردا برسم
 
اين همه خاطره رو چي كار كنيم نميتونيم كه از اونا بگذريم
 
واژه شروع شعر من تويي بيا تا آخر خط با هم بريم
 
واسه چي ميخواي كه تنهام بذاري چرا بايد تو رو از ياد ببرم
 
يادمه يه روز نشستي روبه‌روم گفتي كه محاله از تو بگذرم
 
بيا با هم آسمونو طي كنيم تو به من يه فرصت تازه بده
 
مي دونم كه چشماي عاشق تو راه و رسم عاشقي رو بلده
 
توي اين شباي تلخ و سوت و كور بيا تا خورشيد و پيدا بكنيم
 
اگه امروز و گرفتن ازمون بيا فكري واسه فردا بكنيم


:: بازدید از این مطلب : 1288
|
امتیاز مطلب : 921
|
تعداد امتیازدهندگان : 642
|
مجموع امتیاز : 642
تاریخ انتشار : 22 / 4 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه

دوباره این دل دیونه واست دلتنگه

وقته از تو خوندنه ستاره ی ترانه هام

اسم تو برای من قشنگترین آهنگه

بی تو یک پرنده ی اسیر بی پروازم

بی تو اما میرسم به قله ی آغازم

اگه تا آخر این ترانه با من باشی

واسه تو سقفی از آهنگ و صدا می سازم

با یه چشمک دوباره منو زنده کن ستاره

نذار از نفس بیفتم تویی تنها راه چاره

آی ستاره...آی ستاره

بی تو شب نوری نداره

این ترانه تا همیشه تورو یاد من میاره

تویی که عشقمو از نگاه من می خونی

تویی که تو طپش ترانه هام مهمونی

تویی که همنفس همیشه ی آوازی

تویی که آخر قصه ی منو میدونی

اگه کوچه ی صدام یه کوچه ی باریکه

اگه خونه م بی چراغه چشم تو تاریکه

میدونم آخر قصه میرسی به داد من

لحظه ی یکی شدن تو آینه ها نزدیکه...

با یه چشمک دوباره منو زنده کن ستاره

نذار از نفس بیفتم تویی تنها راه چاره



:: بازدید از این مطلب : 1385
|
امتیاز مطلب : 375
|
تعداد امتیازدهندگان : 115
|
مجموع امتیاز : 115
تاریخ انتشار : 31 / 3 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن

ببين هم گريه هام از عشق .چه زندوني برام ساختن

خداحافظ گل پونه .گل تنهاي بي خونه

لالايي ها ديگه خوابي به چشمونم نمي شونه

يكي با چشماي نازش دل كوچيكمو لرزوند

يكي با دست ناپاكش گلاي باغچمو سوزوند

تو اين شب هاي تو در تو . خداحافظ گل شب بو

هنوز آوار تنهايي داره مي باره از هر سو

خداحافظ گل مريم .گل مظلوم پر دردم

نشد با اين تن زخمي به آغوش تو برگردم

نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم

از اين فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم

نمي دوني چه دلتنگم از اين خواب زمستوني

تو كه بيدار بيداري بگو از شب چي مي دوني

تو اين روياي سر دم گم .خداحافظ گل گندم

تو هم بازيچه اي بودي . تو دست سرد اين مردم

خداحافظ گل پونه . كه باروني نمي توني

...طلسم بغضو برداره .از اين پاييز ديوونه خداحافظ .....!



:: بازدید از این مطلب : 1099
|
امتیاز مطلب : 360
|
تعداد امتیازدهندگان : 114
|
مجموع امتیاز : 114
تاریخ انتشار : 31 / 3 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

عشق يعني مستي و ديوانگي

عشق يعني با جهان بيگانگي

عشق يعني شب نخفتن تا سحر

عشق يعني سجده ها با چشم تر

عشق يعني سر به دار آويختن

عشق يعني اشک حسرت ريختن

عشق يعني در جهان رسوا شدن

عشق يعني مست وبي پروا شدن

عشق يعني سوختن يا ساختن

عشق يعني زندگي را باختن

عشق يعني انتظار و انتظار

عشق يعني هر چه بيني عکس يار

عشق يعني ديده بر در دوختن

عشق يعني در فراقش سوختن

عشق يعني لحظه هاي التهاب

عشق يعني لحظه هاي ناب ناب



:: بازدید از این مطلب : 779
|
امتیاز مطلب : 124
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : 31 / 3 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن
قلبم را بهت هدیه میدم ،مواظبش باش.........

 

اس ام اس عاشقانه

نه اینکه قلبمه ......

بخاطر اینکه تو درون آن هستی

 

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی

آنرا که نیست عالم غم ، نیست عالمی

 اس ام اس محرم

****

 

تقدیم به او که به رسم جاده ها دور است

اما به رسم دل با او هیچ فاصله ای نیست

 



:: بازدید از این مطلب : 835
|
امتیاز مطلب : 341
|
تعداد امتیازدهندگان : 108
|
مجموع امتیاز : 108
تاریخ انتشار : 31 / 3 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

پسر به دختر گفت اگه يه روزي به قلب احتياج داشته باشي اولين نفري هستم که ميام تا قلبمو با تمام وجودم تقديمت کنم.دختر لبخندي زد و گفت ممنونم
تا اينکه يک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نياز فوري به قلب داشت..از پسر خبري نبود..دختر با خودش ميگفت :ميدوني که من هيچوقت نميذاشتم تو قلبتو به من بدي و به خاطر من خودتو فدا کني..ولي اين بود اون حرفات..حتي براي ديدنم هم نيومدي…شايد من ديگه هيچوقت زنده نباشم.. آرام گريست و ديگر چيزي نفهميد…

چشمانش را باز کرد..دکتر بالاي سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقي افتاده؟دکتر گفت نگران نباشيد پيوند قلبتون با موفقيت انجام شده.شما بايد استراحت کنيد..درضمن اين نامه براي شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثري از اسم روي پاکت ديده نميشد. بازش کرد و درون آن چنين نوشته شده بود:

سلام عزيزم.الان که اين نامه رو ميخوني من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون ميدونستم اگه بيام هرگز نميذاري که قلبمو بهت بدم..پس نيومدم تا بتونم اين کارو انجام بدم..اميدوارم عملت موفقيت آميز باشه.(عاشقتم تا بينهايت)

دختر نميتوانست باور کند..اون اين کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره هاي اشک روي صورتش جاري شد..و به خودش گفت چرا هيچوقت حرفاشو باور نکردم…



:: بازدید از این مطلب : 985
|
امتیاز مطلب : 381
|
تعداد امتیازدهندگان : 119
|
مجموع امتیاز : 119
تاریخ انتشار : 9 / 3 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

۲۰ روش عاشقانه ==> امیدوارم خوشتون بیاد

 

 

 

>>> جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه کنید ...!!!



:: بازدید از این مطلب : 1192
|
امتیاز مطلب : 87
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 26 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

عشق کلمه ايست که بار ها شنيده مي شود ولي شناخته نمي شود.
عشق صداييست که هيچ گاه به گوش نمي رسد ولي گوش را کر مي کند.
عشق نغمه ي بلبليست که تا سحر مي خواند ولي تمام نمي شود.
عشق رنگيست از هزاران رنگ اما بي رنگ است.
عشق نواييست پر شکوه اما جلالي ندارد.
عشق شروعيست از تمام پايان ها اما بي پايان است.
عشق نسيميست از بهار اما خزان از آن مي تراود.
عشق کوششيست از تمام وجود هستي اما بي نتيجه.
عشق کلمه ايست بي معني ولي هزاران معني دارد.
عشق..
.......
عشق 10
عنصر است اما عنصر آخر آن تمام معني را مي رساند ولي معني آن گفتني نيست.
 



:: بازدید از این مطلب : 691
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : 23 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

 

عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

يادمان باشد اگر شاخه گلي را چيديم وقت پرپرشدنش سوز ونوايي نکنيم پر پروانه

 

شکستن هنرانسان نيست گرشکستيم زغفلت من ومايي نکنيم يادمان باد که

درخلوت سجاده عشق جـز بـراي دل محبـوب دعايـي نکنيم يـادمان باشد اگر خاطرمان

تنها ماند طلب عشق ز هربي سر وپايي نکنیم

 

غرورت را به خاطر دل کسی که دوستش داري بشکن ولي هيچ وقت دل کسي را که دوستش

داري به خاطر غرورت نشکن

 

دختري از پسري پرسيد ؟ من خوشگلم پسر گفت نه گفت دوسم داري؟ گفت نوچ گفت اگر بميرم برام  گريه مي كني ؟ گفت اصلا دختر چشمهايش پر از اشك شد پسر او را در آغوش گرفت و گفت تو خوشگل نيستي بلكه قشنگتريني شما رو دوست ندارم بلكه عاشقت هستم اگر بميري برات گريه نميكنم چون من هم ميميرم ....

 

اونیکه یار تو بود اگه غمخوار تو بود

                           

                                قلبشو پس نمی داد دل به هر کس نمی داد



:: بازدید از این مطلب : 662
|
امتیاز مطلب : 155
|
تعداد امتیازدهندگان : 49
|
مجموع امتیاز : 49
تاریخ انتشار : 26 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

 

تفاوت عشق و دوست داشتن ...

 

>>> جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه فرمایید ...!!!

 

عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com



:: بازدید از این مطلب : 740
|
امتیاز مطلب : 90
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : 26 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

متن تنهایی (خیلی سخته)

تنها

>>> جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه فرمایید ...!!!



:: بازدید از این مطلب : 4357
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : 22 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

فرق عشق با ادواج

عشق جاني | عاشقانه



:: بازدید از این مطلب : 693
|
امتیاز مطلب : 97
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 22 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

تست روانشناسي عشق | عشقولانه 

 

1-ساعت اول درس به دلیلی منتفی میشود. با وقت بیکاری خود چه کار میکنید؟
الف-این 45 دقیقه را با دوستانم میگذرانم.
ب- دلم میخواهد از وقت برای گردش وپیاده روی استفاده کنم.
ج-جایی در گوشه ای مینشینم و درسی که ضعیف هستم را مطالعه میکنم.
 
2 -از کی تا به حال این لباس را میپوشی؟
الف- دو تا سه ماه است.
ب-فقط امروز! من هر روز مانتوی جدیدی میپوشم.
ج- مدتهای زیادی است.
 
3-چند تا از دوستانت تصمیم میگیرند که برای اولین بار به یک رستوران بروند.اگر از تو بخواهند که با آنها بروی چه میگویی؟
 
الف- خیلی عالیه. همیشه دلم میخواست جدیدترینها را امتحان کنم.
ب- نه. متشکرم. ممکن است از طعم غذاهای آنها خوشم نیاید.
ج- آیا نمیشود از همان غذای خانگی هر روز مان بخوریم؟
 
4 -تعطیلات آخر هفته نه تنهاخسته کننده بوده- بلکه کلی دعواهای خانوادگی هم شد. روز شنبه صبح وقتی به کلاس میروی چه صحبتی میکنی؟
 
الف-پدرت وسط دعوا یک ضرب المثل را وارونه گفت و شما از خنده روده بر شدید.
ب-تعطیلات آخر هفته این دفعه نه خیلی خوب و نه خیلی بد بود.
ج- خانواده عزیزت در حال حاضر با تو کاملا چپ افتاده اند
 
5 - دوستان شما به منظور کمک رسانی به خانواده های نیازمند قرار است خدماتی را انجام دهند –برای فروش کالاها و برنامه ریزی –کمک های ضروری نیاز است. آیا در آن شرکت میکنی؟
 
الف- البته که شرکت میکنم! برای چنین کار خیری انسان باید بی چون وچرا شرکت کند.
ب- خیلی دلم میخواست شرکت کنم اما به خاطر کلاس موسیقی و زبان اصلا وقت ندارم.
ج- چنین کارهایی معمولا خیلی وقت میبرد. حوصله این کارها را ندارم.
 
6 -تو با دوست جدیدی آشنا شده ای و او تو را دعوت میکند که جایی بروید. اگر او از تو بخواهد که کجا با هم برویم یا چه کاری انجام دهیم جواب میدهی:
 
الف- بیا به..... برویم.
ب- خیلی دلم میخواهد به .... بروم.
ج- اصلابرایم فرقی نمیکند.

 



:: بازدید از این مطلب : 1335
|
امتیاز مطلب : 104
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : 22 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

 

سلام به همه دوستان

میخواستم بگم شب جمعست برای رها

دعاکنید



:: بازدید از این مطلب : 674
|
امتیاز مطلب : 102
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : 10 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

 

عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com
 
چقدر خوب و روشن است نماي چشم هاي تو
 
                                              نميرسد ستاره اي به پاي چشم هاي تو
 
به ماه خيره مي شوم فقط و گريه مي کنم
 
                                             دلم که تنگ ميشود براي چشم هاي تو
 
و هي مرور ميکنم نگاه اول تو را
 
                                         اگر نمي رسد به من صداي چشم هاي تو
 
تو تاکه پلک مي زني به سجده ميرود دلم
 
                                               به پيشگاه اعظم خداي چشم هاي تو
 
شبي خراب مي شود حصارهاي فاصله
 
                                      و آب مي شود دلم به پاي چشم هاي تو


:: بازدید از این مطلب : 715
|
امتیاز مطلب : 147
|
تعداد امتیازدهندگان : 47
|
مجموع امتیاز : 47
تاریخ انتشار : 26 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

 

لاک پشت ها وقتی عاشق میشن تحمل درد عاشقی واسشون راحت تره . چون عشقشون آروم آروم  ترکشون میکنه ...  
 
لطفا بدون نظر نرید
-------------------------------------------------
 
 
              رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن                                                         
                                                به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق                                                                    
                                               تقصیر چشمای تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق ؟ 
سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت                                                                  
                                                بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت
تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس                                                                
                                                       تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس
عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم                                                                    
                                                    وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن                                                                 
                                              به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
هنوز یه قطره اشکتو  به صد تا دریا نمی دم                                                                 
                                                     یه لحظه با تو بودنو  به عمر دنیا نمی دم
همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم                                                                      
                                                   قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم


:: بازدید از این مطلب : 623
|
امتیاز مطلب : 115
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : 9 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

 

 

 

شخصي ديوار خانه اش را براي نوسازي خراب مي کرد. خانه هاي ژاپني داراي فضايي خالي بين

ديوارهاي چوبي هستند. اين شخص در حين خراب کردن ديوار در بين آن مارمولکي را ديد که ميخي از بيرون به پايش فرو رفته بود.

دلش سوخت و يک لحظه کنجکاو شد. وقتي ميخ را بررسي کرد متعجب شد؛ اين ميخ ده سال پيش، هنگام ساختن خانه کوبيده شده بود!!!

چه اتفاقي افتاده؟

در يک قسمت تاريک بدون حرکت، مارمولک ده سال در چنين موقعيتي زنده مانده!!!
چنين چيزي امکان ندارد و غير قابل تصور است.

متحير از اين مساله کارش را تعطيل و مارمولک را مشاهده کرد.
در اين مدت چکار مي کرده؟ چگونه و چي مي خورده؟

همانطور که به مارمولک نگاه مي کرد يکدفعه مارمولکي ديگر، با غذايي در دهانش ظاهر شد!!!
مرد شديدا منقلب شد.

ده سال مراقبت. چه عشقي! چه عشق قشنگي!!!
اگر موجود به اين کوچکي بتواند عشقی به اين بزرگي داشته باشد پس تصور کنيد ما تا چه حد مي توانيم عاشق شويم، اگر سعي کني.



:: بازدید از این مطلب : 612
|
امتیاز مطلب : 91
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : 8 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

هرکه منظور خود از غیر خدا می طلبد ، او گدایی است که حاجت ز گدا می طلبد .

تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسانتر است ، تحمل اندوه از گدایی همه ی شادی ها آسانتر است .

دیروز در دادگاه دلم عقل من قاضی بود ، متهم قلبم بود ، جرم من عشقم بود ، عشق من یاد تو بود ! آیا حق من اعدام بود ؟

اگه یه روز آدما رو با رنگ بشناسن دوست دارم رنگت آبی باشه ، که مثل آسمون همیشه رو سرم باشی .

عشقی که تو را نثار ره کردم ، در سینه ی دیگری نخواهم یافت ، زان بوسه که بر لبانت افشاندم ، سوزنده تر آذری نخواهی یافت .

هرگز هیچ حسرتی در دنیا این چنین یک جا جمع نمی شود که در این سه واژه کوتاه : او دوستم ندارد .

یکی یکی می رفتیم و کاتب سرنوشتمان را با خطی زیرین می نوشت ، نوبت که به من رسید قلم از قلمدان افتاد و شکست ، کاتب با خط تیره و تار نوشت : اسیر نوشت .

خستگی ها برایم بی معنا می شود آنگاه که احساس می کنم تو در کنار من هستی .

چشم در انتظار توست و دلم در گرو عشق تو ، دوست دارم تو را تنگ در آغوش بگیرم و تمام دلتنگیهایم را با شعرهایم به سرزمین چشمانت هدیه کنم ، دوست دارم شبنم های دلواپسی ام را در روی گل گونه هایت جاری سازم ، صورتت را از اشکهایم خیس کنم و تو محکمتر و بلندتر از همیشه به من بگویی خجالت بکش .

من از لمس یک برگ به حقیقت جنگل پی بردم و از یک حس دوست داشتن به عظمت خدا رسیدم



:: بازدید از این مطلب : 2130
|
امتیاز مطلب : 99
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : 2 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

گرچه دوست نمی خرد ما را به ریالی ، ولی نفروشم تار مویش به جهانی .

به نام کسی که یادش در بهار من ، نامش در اندیشه ی من ، عشقش در قلب من ، کلامش در دفتر من و دیدارش آرزوی من است .

انسان موفق کسی است که در تاریکی دنبال شمع بگردد نه اینکه منتظر بشیند تا صبح شود .

هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود ، هنگامی لب به صحبت گشودم که مخاطبی نبود و هنگامی تشنه ی آتش شدم که در برابر دنیا بودم .

میدونی اگه صخره و سنگ تو مسیر رودخانه ی زندگیت نباشند ، صدای آب اصلا قشنگ نیست .

ریاضی میگه دو خط موازی بهم نمیرسن مگه با شکستن یکی ، پس من میشکنم به خاطر تو .

چه سخته آدم دوباره به دیواری تکیه بده که یک بار آوارش روش ریخته .

کاشکی عشق دیروز هنوز میون ما بود ، واسه من توی قلبت هنوز به ذره جا بود .

هیچکس منتظر خواب تو نیست ، که به پایان برسد ، لحظه ها می آیند ، سالها می گذرند و تو در قرن خودت می خوابی ، هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دگران ، مگر انگیزه و عشق ! مگر آیینه و صلح و تقلا و تلاش .

دلم گرفته ، دلم گرفته ، به ایوان می روم و انگشتانم را بر پوست کشیده ی شب می کشم ، چراغهای رابطه تاریکند ، کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد ، کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد ، پرواز را به خاطر بسپار ، پرنده مردنی است .



:: بازدید از این مطلب : 802
|
امتیاز مطلب : 104
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : 2 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

روزي مرد جواني وسط شهري ايستاده بود و ادعا مي كرد كه زيبا ترين قلب را دارد . جمعيت زيادی جمع شدندوبه قلب او نگریستند. قلب او كاملاً سالم بود و هيچ خدشه‌اي بر آن وارد نشده بود مرد جوان با كمال افتخار با صدايي بلند به تعريف ازقلب خود پرداخت .و همه تصديق كردند كه قلب او به راستي زيباترين قلبي است كه تاكنون ديده‌اند.

 

ناگهان پير مردي جلوي جمعيت آمد و گفت كه قلب تو به زيبايي قلب من نيست .

مرد جوان و ديگران با تعجب به قلب پير مرد نگاه كردند قلب او با قدرت تمام مي ‌تپيد اما پر از زخم بود.

قسمت‌هايي از قلب او برداشته شده و تكه‌هايي جايگزين آن شده بود و آنها به راستي جاهاي خالي را به خوبي پر نكرده بودند براي همين گوشه‌هايي دندانه دندانه درآن ديده مي‌شد.

در بعضي نقاط شيارهاي عميقي وجود داشت كه هيچ تكه‌اي آن را پرنكرده بود، مردم كه به قلب پير مرد خيره شده بودند با خود مي‌گفتند كه چطور او ادعا مي‌كند كه زيباترين قلب را دارد؟

مرد جوان به پير مرد اشاره كرد و گفت تو حتماً شوخي مي‌كني؛ قلب خود را با قلب من مقايسه كن ؛ قلب تو فقط مشتي رخم و بريدگي و خراش است .

پير مرد گفت : درست است ، قلب تو سالم به نظر مي‌رسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نمي‌كنم. هر زخمي نشانگر انساني است كه من عشقم را به او داده‌ام، من بخشي از قلبم را جدا كرده‌ام و به او بخشيده‌ام.

گاهي او هم بخشي از قلب خود را به من داده است كه به جاي آن تكه‌ي بخشيده شده قرار داده‌ام؛ اما چون اين دو عين هم نبوده‌اند گوشه‌هايي دندانه، دندانه در قلبم وجود دارد كه برايم عزيزند؛ چرا كه ياد‌آور عشق ميان دو انسان هستند.

بعضي وقتها بخشي از قلبم را به كساني بخشيده‌ام اما آنها چيزي از قلبشان را به من نداده‌اند، اينها همين شيارهاي عميق هستند ، گرچه دردآور هستند اما ياد‌آور عشقي هستند كه داشته‌ام، اميدوارم كه آنها هم روزي بازگردند و اين شيارهاي عميق را با قطعه‌اي كه من در انتظارش بوده‌ام پركنند.

پس حالا مي‌بيني كه زيبايي واقعي چيست ؟

مرد جوان بي هيچ سخني ايستاد، در حالي كه اشك از گونه‌هايش سرازير مي‌شد به سمت پير مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعه‌اي بيرون آورد و با دستهاي لرزان به پير مرد تقديم كرد پير مرد آن را گرفت و در گوشه‌اي از قلبش جاي داد و بخشي از قلب پير و زخمي خود را به جاي قلب مرد جوان گذاشت .

مرد جوان به قلبش نگاه كرد؛ ديگر سالم نبود،اما از هميشه زيباتر بود زيرا كه عشق از قلب پير مرد به قلب او نفوذ كرده بود .



:: بازدید از این مطلب : 412
|
امتیاز مطلب : 151
|
تعداد امتیازدهندگان : 48
|
مجموع امتیاز : 48
تاریخ انتشار : 15 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

مسير را به راننده گفت و سوار شد. خسته بود و كمي هم سردرد داشت. سردردي كه هر لحظه شديدتر مي شد, بدتر از اون افكار مزاحمي بود كه آزارش مي داد. زير چشمي به راننده نگاه كرد. ظاهر راننده به نظرش خيلي مشكوك بود. چرا همان اول متوجه نشده بود, مسير هم برايش ناآشنا بود. كاش سوار نمي شد. عرق سردي به تنش نشسته بود نمي دانست چه كار بايد بكند؟ احساس مي كرد كه ماشين خالي است و از مسافرهاي پشتي هيچ خبري نيست. بايد كاري مي كرد. نفسش را در سينه حبس كرد و دستش را به طرف دستگيره برد.
كمي بعد اتومبيل با ترمز كشداري ايستاد. راننده و مسافران سراسيمه خود را بالاي سر او رساندند كه بيهوش كف خيابان افتاده بود و هيچ كس علت كارش را نمي دانست. تلفن همراه زن مدام زنگ مي خورد و آن طرف خط مادر نگراني بود كه با صدايي گرفته به شوهرش مي گفت: جواب نمي ده. نمي دونم قرصاش رو خورده يا نه ؟؟



:: بازدید از این مطلب : 408
|
امتیاز مطلب : 124
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : 15 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

سلام بهونه قشنگ من براي زندگي

آره باز منم همون ديوونه ي هميشگي

فداي مهربونيات چه مكني با سرنوشت

دلم برات تنگ شده بود اين نامه رو واست نوشت

حال من رو اگه بخواي رنگ گلاي قاليه

جاي نگاهت بد جوري تو صحن چشمام خاليه

ابرا همه پيش منن اينجا هوا پر از غمه

از غصه هام هر چي بگم جون خودت بازم آمه

ديشب دلم گرفته بود رفتم آنار آسمون

فرياد زدم يا تو بيا يا من و پيشت برسون

فداي تو! نمي دوني بي تو چه دردي آشيدم

حقيقت رو واست بگم به آخر خط رسيدم

رفتي و من تنها شدم با غصه هاي زندگي

قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگي

نمي دوني چه قدر دلم تنگه براي ديدنت

براي مهربونيات نوازشات بوسيدنت

به خاطرت مونده يكي هميشه چشم به راهته

يه قلب تنها و آبود هلاك يه نگاهته

من مي دونم همين روزا عشق من از يادت ميره

بعدش خبر ميدن بيا آه داره دوستت ميميره

روزات بلنده يا آوتاه دوست شدي اونجا با آسي

بيشتر از اين من و نذار تو غصه و دلواپسي

يه وقت من و گم نكني تو دود اون شهر غريب

يه سرزمين غربته با صد نيرنگ و فريب

فداي تو يه وقت شبا بي خوابي خستت نكنه

غم غريبي عزيزم زرد و شكستت نكنه

چادر شب لطيف تو از روت شبا پس نزني

تنگ بلور آب تو يه وقت ناغافل نشكني

اگه واست زحمتي نيست بر سر عهد مون بمون

منم تو رو سپردم دست خداي مهربون

راستي ديروز بارون اومد من و خيالت تر شديم

رفتيم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شديم

از وقتي رفتي آسمونمون پر آبوتره

زخم دلم خوب نشده از وقتي رفتي بد تره

غصه نخور تا تو بياي حال منم اين جوريه

سرفه هاي مكررم مال هواي دوريه

گلدون شمعدوني مونم عجيب واست دلواپسه

مثه يه بچه آه بار اوله ميره مدرسه

تو از خودت برام بگو بدون من خوش ميگذره ؟

دلت مي خواد مي اومدم يا تنها رفتي بهتره

از وقتي رفتي تو چشام فقط شده آاسه خون

همش يه چشمم به دره چشم ديگم به آسمون

يادت مي آد گريه هامو ريختم آنار پنجره

داد آشيدم تو رو خدا نامه بده يادت نره

يادت ميآد خنديدي و گفتي حالا بذار برم

تو رفتي و من تا حالا آنار در منتظرم

امروز ديدم ديگه داري من رو فراموش مي آني

فانوس آرزوهامونو داري خاموش ميكني

گفتم واست نامه بدم نگي عجب چه بي وفاست

با اين آه من خوب مي دونم جواب نامه با خداست

عكساي نازنين تو با چند تا گل آنارمه

يه بغض آهنه چند روزه دائم در انتظارمه

تنها دليل زندگي با يه غمي دوست دارم

داغ دلم تازه ميشه اسمت و وقتي مي آرم

وقتي تو نيستي چه آنم با اين دل بهونه گير

مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هيچ وقت نگير

حرف منو به دل نگير همش مال غريبيه

تو رفتي و من غريب شدم چه دنياي عجيبيه

زودتر بيا بدون تو اينجا واسم جهنمه

ديوار خونمون پر از سايه ي غصه و غمه

تحملي آه تو دادي ديگه داره تموم ميشه

مگه نگفتي همه جا ماله مني تا هميشه

دلم واست شور مي زنه اين دل و بي خبر نذار

تو رو خدا با خوبيات رو هيچ دلي اثر نذار

فكر نكني از راه دور دارم سفارش ميكنم

به جون تو فقط دارم يه قدري خواهش ميكنم

اگه بخوام برات بگم شايد بشه صد تا آتاب

آه هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب

مي گم شبا ستاره ها تا مي تونن دعات آنن

نورشونو بدرقه پاآي خنده هات آنن

يه شب تو پاييز آه غمت سر به سر دل مي ذاره

مريم همون آسي آه بيشتر از همه دوست داره



:: بازدید از این مطلب : 401
|
امتیاز مطلب : 135
|
تعداد امتیازدهندگان : 43
|
مجموع امتیاز : 43
تاریخ انتشار : 13 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

اون شب وقتی به خونه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است, دست شو گرفتم و گفتم: باید راجع به یک موضوعی باهات صحبت کنم. اون هم آروم نشست و منتظر شنیدن حرف های من شد. دوباره سایه رنجش و غم رو توی چشماش دیدم. اصلا نمی دونستم چه طوری باید بهش بگم, انگار دهنم باز نمی شد. هرطور بودباید بهش می گفتم و راجع به چیزی که ذهنم رو مشغول کرده بود, باهاش صحبت می کردم. موضوع اصلی این بود که من می خواستم از اون جدا بشم.بالاخره هرطور که بود موضوع روپیش کشیدم, از من پرسید چرا؟! اما وقتی از جواب دادن طفره رفتم خشمگین شد و در حالیکه از اتاق غذاخوری خارج می شد فریاد می زد: تو مرد نیستی.اون شب دیگه هیچ صحبتی نکردیم و اون دایم گریه میکرد و مثل باران اشک می ریخت, می دونستم که می خواست بدونه که چه بلایی بر سر عشق مون اومده و چرا؟ اما به سختی میتونستم جواب قانع کننده ای براش پیدا کنم...... چرا که من دلباخته یک دختر جوان به اسم"دوی" شده بودم ودیگه نسبت به همسرم احساسی نداشتم.

 

بقیه در ادامه مطلب



:: بازدید از این مطلب : 692
|
امتیاز مطلب : 146
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : 12 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :

بقیه در ادامه مطلب



:: بازدید از این مطلب : 610
|
امتیاز مطلب : 133
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : 12 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

سال بد

سال باد

سال اشك

سال شك.

سال روزهاي دراز و استقامت هاي كم

سالي كه غرور گدائي كرد.

سال پست

سال درد

سال عزا

سال اشك پوري

سال خون مرتضا

سال كبيسه . . .


زندگي دام نيست

عشق دام نيست

حتي مرگ دام نيست

چرا كه ياران گمشده آزادند

آزاد و پاك . . .


من عشقم را در سال بد يافتم 

كه مي گويد« مأيوس نباش »؟

من اميدم را در يأس يافتم

مهتابم را در شب

عشقم را در سال بد يافتم

و هنگامي كه داشتم خاكستر مي شدم

گر گرفتم.

زندگي با من كينه داشت

من به زندگي لبخند زدم،

خاك با من دشمن بود

من بر خاك خفتم،

چرا كه زندگي، سياهي نيست

چرا كه خاك، خوب است.

من بد بودم اما بدي نبودم

از بدي گريختم

و دنيا مرا نفرين كرد

و سال بد در رسيد:

سال اشك پوري، سال خون مرتضا

سال تاريكي.

و من ستاره ام را يافتم من خوبي را يافتم

به خوبي رسيدم

و شكوفه كردم.

تو خوبي

و اين همة اعتراف هاست.

من راست گفته ام و گريسته ام

و اين بار راست مي گويم تا بخندم

زيرا آخرين اشك من نخستين لبخند بود.


تو خوبي

و من بدي نبودم.

تو را شناختم تو را يافتم تو را دريافتم و همة حرف

هايم شعر شد سبك شد.

عقده هايم شعر شد همة سنگيني ها شعر شد

بدي شعر شد سنگ شعر شد علف شعر شد دشمني

شعر شد

همه شعرها خوبي شد

آسمان نغمه اش را خواند مرغ نغمه اش را خواند آب

نغمه اش را خواند

گنجشك كوچك من باش » : به تو گفتم

«. تا در بهار تو من درختي پر شكوفه شوم

و برف آب شد شكوفه رقصيد آفتاب درآمد.

من به خوبي ها نگاه كردم و عوض شدم

من به خوبي ها نگاه كردم

چرا كه توخوبي و اين همه اقرارهاست، بزرگترين

اقرارهاست.

من به اقرارهايم نگاه كردم

سال بد رفت و من زنده شدم

تو لبخند زدي و من برخاستم.



:: بازدید از این مطلب : 500
|
امتیاز مطلب : 129
|
تعداد امتیازدهندگان : 44
|
مجموع امتیاز : 44
تاریخ انتشار : 9 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

 نازلي! بهار خنده زد و ارغوان شكفت.

در خانه، زير پنجره گل داد ياس پير.

دست از گمان بدار!

با مرگ نحس پنجه ميفكن!

«. . . بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار

نازلي سخن نگفت؛

                           سرافراز

دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت . . .

 نازلي! سخن بگو! »

مرغ سكوت، جوجة مرگي فجيع را

«! در آشيان به بيضه نشسته ست

نازلي سخن نگفت؛

                        چو خورشيد

از تيرگي برآمد و در خون نشست و رفت . . .

نازلي سخن نگفت

نازلي ستاره بود

يك دم درين ظلام درخشيد و جست و رفت . . .

نازلي سخن نگفت

نازلي بنفشه بود

گل داد و

«! زمستان شكست » : مژده داد
و
رفت...

 



:: بازدید از این مطلب : 421
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 45
|
مجموع امتیاز : 45
تاریخ انتشار : 9 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

از دريچه

با دل خسته، لب بسته، نگاه سرد

مي كنم از چشم خواب آلوده خود

صبحدم

بيرون

نگاهی:

در مه آلوده هواي خيس غم آور

پاره پاره رشته هاي نقره در تسبيح گوهر . . .

در اجاق باد، آن افسرده دل آذر

كاندك اندك برگ هاي بيشه هاي سبز را بي شعله

مي سوزد . . .

من در اينجا مانده ام خاموش

بر جا ايستاده

سرد

وز دو چشم خسته اشك يأس مي ريزم به دامان:

جاده خالي

زير باران!



:: بازدید از این مطلب : 514
|
امتیاز مطلب : 124
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : 9 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

سلام

نمیدونم ایا به معجزه اعتقاد دارید یا نه

ولی

من اعتقاد پیداکردم فقط از خدا ممنونم که دوباره

رها پیشم برگشت


 

به نام خدا

بنام خدایی که انسان را با عشق ومحبت آفرید

سلام به همه دوستانی که از این وبلاگ دیدن میکنن

رها همسر آینده من به دلیل بیماری سرطان حال زیاد

خوشی نداره و بیشتر از چند ماه دیگه زنده نیست

لطفا اگه این مطلب را میخوانید برای شفاش دعا کنید

این مطلب را به بقیه دوستانتان اطلاع دهید

التماس دعا

عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com



:: بازدید از این مطلب : 1247
|
امتیاز مطلب : 425
|
تعداد امتیازدهندگان : 130
|
مجموع امتیاز : 130
تاریخ انتشار : 21 / 4 / 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

اين روزا عادت همه رفتن ودل شكستنه

درد تموم عاشقا پاي آسي نشستنه

اين روزا مشق بچه ها يه صفحه آشفتگيه

گرداي رو آينه ها فقط غم زندگيه

اين روزا درد عاشقا فقط غم نديدنه

مشكل بي ستاره ها يه آم ستاره چيدنه

اين روزا آار گلدونا از شبنمي تر شدنه

آرزوي شقايقا يه شب آبوتر شدنه

اين روا آسمونمون پر از شكسته باليه

جاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليه

اين روزا آار آدما دلهاي پاك رو بردنه

بعدش اونو گرفتن و به ديگري سپردنه

اين روزا آار آدما تو انتظار گذاشتنه

ساده ترين بهانشون از هم خبر نداشتنه

اين روزا سهم عاشقا غصه و بي وفاييه

جرم تمومشون فقط لذت آشناييه

اين روزا توي هر قفس يكي دو تا قناريه

شبها غم قناريها تو خواب خونه جاريه

اين روزا چشماي همه غرق نياز شبنمه

رو گونه هر عاشقي چند قطره بارون غمه

اين روزا ورد بچه ها بازي چرخ و فلكه

قلباي مثل دريامون پر از خراش و ترآه

اين روزا عادت گلها مرگ و بهونه آردنه

آار چشماي آدما دل رو ديونه آردنه

اين روزا آار رويامون از پونه خونه ساختنه

نشونه پروانگي زندگي ها رو باختنه

اين روزا تنها چارمون شايد پرنده مردنه

رو بام پاك آسمون ستاره رو شمردنه

اين روزا آدما ديگه تو قلب هم جا ندارن

مردم ديگه تو دلهاشون يه قطره دريا ندارن

اين روزا فرش آوچه ها تو حسرت يه عابره

هر جا يكي منتظر ورود يه مسافره

اين روزا هيچ مسافري بر نمي گرده به خونه

چشاي خسته تا ابد به در بسته مي مونه

اين روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه

خلاصه حرف همه پر زدن و نموندنه

اين روزا درد آدما فقط غم بي آسيه

زندگيشون حاصلي از حسرت و دلواپسيه

اين روزا خوشبختي ما پشت مه نبودنه

آار تموم شاعرا فقط غزل سرودنه

اين روزا درد آدما داشتن چتر تو بارونه

چشماي خيس و ابريشون همپاي رود آارونه

اين روزا دوستا هم ديگه با هم صداقت ندارن

يه وقتا توي زندگي همديگر و جا مي ذارن

جنس دلاي آدما اين روزا سخت و سنگيه

فقط توي نقاشيا دنيا قشنگ و رنگيه

اين روزا جرم عاشقي شهر دل و فروختنه

چاره فقط نشستن و به پاي چشمي سوختنه

اسم گلا رو اين روزا ديگه آسي نمي دونه

اما تو تا دلت بخواد اينجا غريب فراوونه

اين روزا فرصت دلا براي عاشقي آمه

زخماي بي ستاره ها تشنه ياس مرهمه

اين روزا اشك مون فقط چاره ي بي قراريه

تنها پناه آدما عكساي يادگاريه

اين روزا فصل غربت عشق و يبدهاي مجنونه

بغضاي آال باغچه منتظر يه بارونه

اين روزا دوستاي خوبم همديگر رو گم ميكنن

دلاي پاك و ساده رو فداي مردم ميكنن

اين روزا آدما آمن پشت نقاب پنجره

آمتر ميبيني آسي رو آه تا ابد منتظره

مردم ما به همديگه فقط زود عادت مي آنن

حقا آه بي وفايي رو خوب هم رعايت ميكنن

درسته آه اينجا همه پاييزا رو دوست ندارن

پاييز آه از راه ميرسه پا روي برگاش مي ذارن

اما شايد تو زندگي يه بغض خيس و آال دارن

چند تا غم و يه غصه و آرزوي محال دارن

اين روزا بايد هممون براي هم سايه باشيم

شبا يه آم دلواپس آودك همسايه باشيم

اون وقت دوباره آدما دستاشون رو پل ميكنن

درداي ارغواني رو با هم تحمل مي آنن

اگه به هم آمك آنيم زندگي ديدني ميشه

بر سر پيمان مي مونن دوستاي خوب تا هميشه

اما نه فكر آه ميكنم اين آار يه آار ساده نيست

انگار براي گل شدن هنوز هوا آماده نيست



:: بازدید از این مطلب : 713
|
امتیاز مطلب : 130
|
تعداد امتیازدهندگان : 37
|
مجموع امتیاز : 37
تاریخ انتشار : 8 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

وقتي آه عاشقم شدي پاييز بود و خنك بود

تو آسمون آرزوت هزارتا بادبادك بود

تنگ بلوري دلت درست مث دل من

آلي لبش پريده بود همش پر ترك بود

وقتي آه عاشقم شدي چيزي ازم نخواستي

توقعت فقط يه آم نوازش و آمك بود

چه روزا آه با هم ديگه مسابقه مي ذاشتيم

آه رو گل آدوممون قايق شاپرك بود ؟

تقويم آه از روزا گذشت دلم يه جوري لرزيد

راستش دلم خونه ي ترديد و هراس و شك بود

ديگه نه از تو خبي بود ، نه از آرزوهات

قحطي مژده و روزاي خوش و قاصدك بود

يادم مياد روزي رو آه هوا گرفته بود و

اشكاي سرخ آسمون آروم و نم نمك بود

تو در جواب پرسشم فقط همينو گفتي

عاشقيمون يه بازي شايد ، يه الك دولك بود

نه باورم نمي شه آه تو اينو گفته باشي

آسي آه تا ديروز برام تو آل دنيا تك بود

قصه ي با تو بودن و مي شه فقط يه جور گفت

آسي آه رو زخماي قلب من مث نمك بود



:: بازدید از این مطلب : 647
|
امتیاز مطلب : 157
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : 8 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

براي زيستن دو قلب لازم است

قلبي كه دوست بدارد، قلبي كه دوستش بدارند

قلبي كه هديه كند، قلبي كه بپذيرد

قلبي كه بگويد، قلبي كه جواب بگويد

قلبي براي من، قلبي براي انساني كه من مي خواهم

تا انسان را در كنار خود حس كنم.

درياهاي چشم تو خشكيدني است

من چشمه ئي زاينده مي خواهم.

پستان هايت ستاره هاي كوچك است

آن سوي ستاره من انساني مي خواهم:

انساني كه مرا بگزيند

انساني كه من او را بگزينم،

انساني كه به دست هاي من نگاه كند

انساني كه به دست هايش نگاه كنم،

انساني در كنار من

تا به دست هاي انسان ها نگاه كنيم،

انساني در كنارم، آينه ئي در كنارم

تا در او بخندم، تا در او بگريم . . .

خدايان نجاتم نمي دادند

پيوند ترد تو نيز

نجاتم نداد

نه پيوند ترد تو

نه چشم ها و نه پستان هايت

نه دستهايت

كنار من قلبت آينه ئي نبود

كنار من قلبت بشري نبود . .



:: بازدید از این مطلب : 347
|
امتیاز مطلب : 131
|
تعداد امتیازدهندگان : 43
|
مجموع امتیاز : 43
تاریخ انتشار : 6 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

طرف ما شب نيست

صدا با سكوت آشتي نمي كند

كلمات انتظار مي كشند

من با تو تنها نيستم، هيچ كس با هيچ كس تنها نيست

شب از ستاره ها تنهاتر است . . .

طرف ما شب نيست

چخماق ها كنار فتيله بي طاقتند

خشم كوچه در مشت تست

در لبان تو، شعر روشن صيقل مي خورد

من ترا دوست مي دارم، و شب از ظلمت خود وحشت
مي كند.



:: بازدید از این مطلب : 399
|
امتیاز مطلب : 126
|
تعداد امتیازدهندگان : 39
|
مجموع امتیاز : 39
تاریخ انتشار : 6 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

شما كه عشقتان زندگي ست

شما كه خشمتان مرگ است،

شما كه تابانده ايد در يأس آسمان ها

اميد ستارگان را

شما كه به وجود آورده ايد ساليان را

قرون را

و مرداني زاده ايد كه نوشته اند بر چوبة دارها

يادگارها

و تاريخ بزرگ آينده را با اميد

در بطن كوچك خود پرورده ايد

و شما كه پرورده ايد فتح را

در زهدان شكست،

شما كه عشقتان زندگي ست

شما كه خشمتان مرگ ست!

شما كه برق ستارة عشقيد

در ظلمت بي حرارت قلب ها

شما كه سوزانده ايد جرقة بوسه را

بر خاكستر تشنة لب ها

و به ما آموخته ايد تحمل و قدرت را در شكنجه ها

و در تعب ها

و پاهاي آبله گون

با كفش هاي گران

در جست و جوي عشق شما مي كند عبور

بر راه هاي دور

و در انديشة شماست

مردي كه زورقش را مي راند

بر آب دوردست

شما كه عشقتان زندگي ست

شما كه خشمتان مرگ است!

شما كه زيبائيد تا مردان

زيبائي را بستايند

و هر مرد كه به راهي مي شتابد

جادوئي لبخندي از شماست

و هر مرد در آزادگي خويش

به زنجير زرين عشقي است پاي بست

شما كه عشقتان زندگي ست

شما كه خشمتان مرگ است!

شما كه روح زندگي هستيد

و زندگي بي شما اجاقيست خاموش،

شما كه نغمة آغوش روحتان

در گوش جان مرد فرحزاست،

شما كه در سفر پر هراس زندگي، مردان را

در آغوش خويش آرامش بخشيده ايد

و شما را پرستيده است هر مرد خود پرست،

عشقتان را به ما دهيد

شما كه عشقتان زندگي ست!

و خشمتان را به دشمنان ما

شما كه خشمتان مرگ است!



:: بازدید از این مطلب : 434
|
امتیاز مطلب : 109
|
تعداد امتیازدهندگان : 36
|
مجموع امتیاز : 36
تاریخ انتشار : 6 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

بيتوته کوتاهی ست جهان
در فاصله گناه و دروخ.

خورشيد
همچون دشنامی بر می آيد
و روز
شرمساری جبران ناپذيری ست.

آه
پيش از آن که در اشک غرقه شوم
چيزی بگوی.

درختان
جهل معصيبت بار نياکانند
و نسيم
وسوسه ئی نابکار.

مهتاب پائيزی
کفری ست که جهان را می آلايد.

چيزی بگوی
پيش از آن که در اشک غرقه شوم

چيزی بگوی.
هر دريچه ی نغر
به چشم انداز عقوبتی می کشايد.

عشق
رطوبت چندش انگيز پلشتی ست
و آسمان
سر پناهی
تا به خاک بنشينی و
بر سرنوشت خويش
گريه ساز کنی.

آه
پيش از آن که در اشک غرقه شوم چيزی بگوی



:: بازدید از این مطلب : 443
|
امتیاز مطلب : 126
|
تعداد امتیازدهندگان : 40
|
مجموع امتیاز : 40
تاریخ انتشار : 6 / 1 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

زيبا من چيا بگم عاشقي باورت مي شه ؟

تو آه خيلي بهتر از ما اين چيزا سرت مي شه

چشماي ناز تو آه وا ميشه ، آفتاب مي زنه

تازه وقتي تو بگي صورتشو آب مي زنه

من بگم دوست دارم با چه رقم يا عددي

تو آه بينهايتو قشنگ تر از من بلدي

مژه هات شعر بلند ناتمومه به خدا

عاشق آسي شدن جز تو حرومه به خدا

با غمت هزار تا خنجر تو دلم فرو مي ره

ماه اگه برق چشاتو ببينه از رو مي ره

زيبا چشم تو اگه با رؤياهام قهر آنه

آسمون دلش مي خواد شهر و پر از ابر آنه

چه قدر اسمتو نوشتم روي هر صخره و سنگ

چه قدر آشته منو اون دو تا چشماي قشنگ

گفتي فاصلس ميون من و رؤياهام با تو

باشه اما نمي دم هرگز به هيچكسي جاتو

زيبا وقتي آه خونت پيش مديترانه بود

دل من واسه سفر منتظر بهانه بود

زيبا اسمت آه مياد بدجوري ديوونه مي شم

ولي گفتي قصه شو آه نميشه بياي پيشم

زيبا تو فرشته اي ، اهل يه جايي تو بهشت

مي شه هم عاشق تو بود و هم واست نوشت

از حسوديم نميشه بسپرمت دست خدا

جام چه قدر مشخصه ، تو نقشه ي ديوونه ها

زيبا آتيش مي زنه دل منو اخماي تو

نكنه اضافه شن با عشق من زخماي تو

زيبا ناز آن آه چشات ، ناز خريدني داره

اون چشات گلي ستاره هاي چيدني داره

مال هيچ آسي نشو چون اينجاها فرشته نيس

عشقا و عاشقيا تلخه مث گذشته نيس

گفتي فاصله س ميون فكرمو ، حقيقت

آاشكه داشتم يه ذره فقط يه آم لياقت

تشنه بودم واسه ي شنيدن يه دنيا حرف

تو يه آم گفتي و بعدش دوباره سكوت و برف

جاي برفا روي آاغذ مي شه نقطه چين گذاشت

حرف تو بشه بايد اين قلمو زمين گذاشت

عمريه موندم توي مصراع اول چشات

فقط اين فعلو بلد شدم آه مي ميرم برات

اگه بين همه تو دنياي ما جنگ بشه

عشق من محاله به چشم تو آمرنگ بشه

اگه باورت نشد بذار زمان نشون مي ده

جواب سوالاي سختو هميشه اون مي ده

تو دوسم نداشته باش ، بازم قشنگه عالمت

آسي آه مي دونه اما مي نويسه مريمت

زيبا آاري اگه آردم و تو رنجيدي ببخش

دنيا بايد بدونن فرشته اي ، پس بدرخش



:: بازدید از این مطلب : 548
|
امتیاز مطلب : 103
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : 29 / 12 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

فكر مي آني چشات چيه ؟ دو تا بلاي معمولي

چه جوريه مگه صدات ؟ يه جور صداي معمولي

فكر مي آني تو چي داري آه امثال من ندارن ؟

فقط يه جور ناز و ادا و عشوه هاي معمولي

وقتي ازت حرف مي زنم ديگه نمي لرزه تنم

تو هم يكي مثل همه ، تو آدماي معمولي

اما نه طفلكي اونا ، از خيلي هاشون بدتري

يه عاشق دمدمي و ، يه بي وفاي معمولي

اون قديما يادم مياد فته بودم موهات طلاست

نمي شيه زيرش بزنم ، يه جور طلاي معمولي

بيا فقط يه بار ، فقط يه بار آلاتو قاضي آن

منم مث اونا بودم ؟ اون عاشقاي معمولي ؟

هر چي بودم دلت رو زد شعرا و عاشقونه هام

رفتي سراغ آسي با مو و چشاي معمولي

من نمي گم آدم بايد عاشق چشم و ابرو شه

درديه آه خوب نمي شه با يه دواي معمولي

آاش ولي لايقت باشه اونكه شبات مال اونه

فقط مي خوام دعا آنم يه جور دعاي معمولي

تو آه شبات روز شدن و روزمو رنگ شب زدي

آاش لااقل بچه بودم با اون شباي معمولي

آاش جاي موندن توي عشق ، تو مشق شب مونده بودم

تو مشكل سفيدي اون آاغذاي معمولي

ما بدجوري بهم زديم حسرت به دل موندم هنوز

بيرون بريم با هم يه روز ، حتي يه جاي معمولي

راستش مي خواستم اولاش نقشي واست بازيكنم

نقش يه دختر خوش بي اعتناي معمولي

ديدي نقاب من چه زود ، افتادو من همون شدم ؟

بازم همون دخترك بي ادعاي معمولی

 

راستي مي گم شعراي اون از مال من قشنگتره ؟

چي داره آه من ندارم ، يه جور اداي معمولي

فكر مي آنم آه راه به راه ، بهت مي گه دوست داره

منو شكست نكردن ، همين آاراي معمولي

خوب مي دونم من تو دلم برات مي مردم وليكن

زياد واست جالب نبود اين گفتناي معمولي

چه فايده هر چيزي آه بود تموم شد و ديگه گذشت

اينم يه نامه آمتر از نوشته هاي معمولي

نمي دونم تو مي خونيش يا آه نگاش نمي آني

به خاطر تازگي ، اون وعده هاي معمولي

همونا آه اول مي دن ، به جز تو هيچكس به خدا

يه حرف ساده ي دروغ ، يه بخداي معمولي

اگه آه خونديشم بگو ، اين مال يه غريبه بود

يه لطف اگه داري بگو ، يه آشناي معمولي

اما گه ديدي آه نه زيادي اذيت مي آنه

بيا سراغ دختري با روياهاي معمولي

منم مي بخشمت آخه چاره اي جز اين ندارم

مث هميشه قهرا و باز آشتياي معمولي

اگه نخواستي نامه رو ، تو رو خدا پس نفرست

رو عادت هميشگيت ، با اون يه تاي معمولي

خواستم يه جور سادگيمو فقط بهت نشون بدم

نامه تميزه ولي با ، مداد سياي معمولي

من خيليم بد نبودم ، سعي مي آنم بد نباشم

خب بعضي وقتا بد مي شم ، از اون بداي معمولي

ديگه مزاحم نمي شم تو آاري با من نداري ؟

تكيه آلام خودته ، اين جمله هاي معمولي

فقط يه چيزي دوس دارم به يه سوال جواب بدي

غير از تموم پرسشا و ، سوالاي معمولي

پشت چراغ چشم تو گل بفروشم تو مي خري ؟

بهم نگاه آن به چش يه جور گداي معمولي

 



:: بازدید از این مطلب : 607
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
تاریخ انتشار : 29 / 12 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

مثل اون وقتا هنوز دلم برات لك مي زنه

حسرت داشتن تو ، پير شده ، عينك مي زنه

صورتم سرخ شده بود ، اما حالا آبود شده

جدايي يه عمر داره توي اون چك مي زنه

اوني آه من نمي خواستمش ولي منو مي خواست

منو مي بينه يه وقت ، دوباره چشمك مي زنه

يادته مشروط دوست داشتن تو شدم يه عمر ؟

هنوزم آامپيوتر داره برام تك مي زنه

حالا آه گذشت و رفتي و منم تموم شدم

مث تو آي آدمو جاي عروسك مي زنه ؟

ديشب از خواب پريدم خوب شد ، آخه ديدم يكي

داره به ماشين تو ، هي گل ميخك مي زنه

تو آه تنها نبودي ، يكي پيشت نشسته بود

بگذريم اين دل من هميشه با شك مي زنه

اوني آه بهم مي گفت دوست دارم دوسم نداشت

ديده بودم واسه ي دختره سوتك مي زنه

باورت مي شه هنوز عاشقتم اون روز خوب

مي زنه « تولدت مبارك » دل هنوز واست

تو زياد دوسم نداشتي ، خوب مقصر نبودي

آي مياد امضا زير قول يه آودك مي زنه ؟

نه آه بچه ها بدن ، پاك و زلاله قلبشون

ولي نبض عقلشون يه قدري آوچك مي زنه

فكر نكن فقط تويي رسمه يه وقتا حوصله

ميره آسمون ، خودش رو جاي لك لك مي زنه

دختر همسايه مون ، نمي دونه دوس نداري

داره دور قاب عكست گل و پولك مي زنه

نه آه فكر آني به تو نظر داره ، مي آشمش

مثلا داره رو زخمام گل پيچك مي زنه

آارش اين نيس ، طفلكي شب تا سپيده مي شينه

گل و بوته و شكوفه روي قلك مي زنه

راستي من چرا تو نامم اينا رو به تو مي گم

نمي گم گوشاي رؤيام ديگه سمعك مي زنه

جز واسه نوار تو آه توش صداي نازته

به نفس هام طعم عطر سيب قندك مي زنه

نامه مو جواب نده ، دوسم نداشته باش ولي

نذا اصلا نزنه قلبي آه اندك مي زنه

پيش هيچ آسي نرو ، حلقه دس آسي نكن

چون گناهه ، من هنوز دلم برات لك مي زنه



:: بازدید از این مطلب : 622
|
امتیاز مطلب : 97
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 29 / 12 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

يه نفر خوابش مياد و واسه ي خواب جا نداره

يه نفر يه لقمه نون براي فردا نداره

يه نفر مي شينه و اسكناساشو مي شمره

مي خواد امتحان آنه آه تا داره يا نداره

يه نفر از بس بزرگه خونشون گم مي شه توش

اون يكي اتاقشون واسه همه جا نداره

بابا مي خواد واسه دخترش عروسك بخره

انتخابم مي آنه ، پولشو اما نداره

يكي دفترش پر از نقاشي و خط خطيه

اون يكي مداد براي آب و بابا نداره

يكي ويلاي آنار درياشون قصره ولي

اون يكي حتي تو فكرش آب دريا نداره

يكي بعد مدرسه توپ چهل تيكه مي خواد

مامانش ميگه اينا گرونه اينجا نداره

يه نفر تولدش مهمونيه ، همه ميان

يكي تقويم واسه خط زدن رو روزا نداره

يكي هر هفته يه روز پزشكشون مياد خونش

يكي داره مي ميره ، خرج مداوا نداره

يكي انشاشو مي ده توي خونه صحيح آنن

يكي از بر شده درد و ، ديگه انشا نداره

يه نفر مي ارزه امضاش به هزار تا عالمي

يكي بعد عمري رنج و زحمت امضا نداره

تو آلاس صحبت چيزي مي شه آه همه دارن

يكي مي پرسه آخه چرا مال ما نداره

يكي دوس داره آه آارتون ببينه اما آجا

يكي انقد ديده آه ميل تماشا نداره

يكي از واحداي بالاي برجشون مي گه

يكي اما خونشون اتاق بالا نداره

يكي جاي خاله بازي آلاس شنا مي ره

يكي چيزي واسه نقاشي ابرا نداره

يكي پول نداره تا دو روز به شهرشون بره

يكي طاقت واسه ي صدور ويزا نداره

يكي فكر آخرين رژيماي غذاييه

يكي از بس آه نخورده شب و روز نا نداره

يكي از بس شومينه گرمه مي افته از نفس

يكي هم براي گرماي دساش ها نداره

دخترك مي گه خدا چرا ما .... مادرش مي گه

عوضش دخترآم ، او خونه ليلا نداره

يه نفر تمام روزاش پر رنج و سختيه

هيچ روزيش فرقي با روزاي مبادا نداره

يكي آزمايش نوشتن واسش ، اما نمي ره

مي گه نزديكياي ما آزمايشگا نداره

بچه اي آه تو چراغ قرمزا مي فروشه گل و

مگه درس و مشق و شور و شوق و رؤيا نداره

يه نفر تمام روزا و شباش طولانيه

پس ديگه نيازي به شباي يلدا نداره

ياد اون حقيقت آلاس اول افتادم

دارا خيلي چيزا داره ولي سارا نداره

راستي اسمو واسه لمس بهتر قصه مي گم

مليكا چه چيزايي داره آه رعنا نداره ؟

بعضي قلبا ولي دنيايي واسه خودش داره

يه چيزايي داره توش آه توي دنيا نداره

هميشه تو دنيا آلي فرق بين آدما

اين يه قانون شده و ديروز و حالا نداره

خدا به هر آسي هر چيزي دلش مي خواد بده

همه چي دست اونه ، ربطي به شعرا نداره

آدما از يه جا اومدن ، همه مي رن يه جا

اون جا فرقي ميون فقير و دارا نداره

آاش يه روزي بشه آه ديگه نشه جمله اي ساخت

با نمي شه ، با نمي خوام ، با نشد ، با نداره



:: بازدید از این مطلب : 621
|
امتیاز مطلب : 86
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 29 / 12 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسن

اما عشق سالهاست که ازت پرسیدم اما جوابم فقط سکوتت بود عشق اما ندارد عشق رازیست سر به مهر نامه باز نشدنی که دارای پیامیست بدون آنکه گفته شود یاد گرفتم کمتر بپرسم کمتر بدانم که چیست اما میدانم که عشق تنها مجرمی است که بدون آنکه مجازاتی برایش باشد هر روز هر ثانیه هر دقیقه قربانی تازه میگیرد و لبخند تنها همدردیش است و بس

عشق یعنی سوختن با ساختن عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر


برای دیدن جملات عاشقانه بیشتر به ادامه متن بروید


به صحراي غريبي، بيكس و هم صحبت كوهم
:صدا سر مي دهم در كوه
!كجائيد اي جواني، شادماني، كامرانيها
:جواب آمد به صد اندوه
!كجائيد اي جواني، شادماني، كامرانيها


عشق آتش فشان خاموشی است که در انتظار روشنایی دوباره هزاران جان را قربانی ره خویش میکند


دو خط موازي زاييده شدند . پسركي در كلاس درس آنها را روي كاغذ كشيد . آن وقت دو خط موازي چشمشان به هم افتاد و در همان يك نگاه قلبشان تپيد و مهر يكديگر را در سينه جاي دادند . خط اولي نگاهي پر معنا به خط دومي كرد و گفت : ما مي توانيم زندگي خوبي داشته باشيم ... خط دومي از هيجان لرزيد . خط اولي ..... و خانه اي داشته باشيم در يك صفحه دنج كاغذ .... من روزها كار مي كنم . مي توانم خط كنار يك جاده ي متروك شوم ... يا خط كنار يك نردبان . خط دومي گفت : من هم مي توانم خط كنار يك گلدان چهار گوش گل سرخ شوم . يا خط كنار يك نيمكت خالي در يك پارك كوچك و خلوت ! چه شغل شاعرانه اي ... !‌در همين لحظه معلم فرياد زد :
دو خط موازي هيچ وقت به هم نمي رسند
و بچه ها تكرار كردند ......

دنيا را بد ساخته اند.........
کسي را که دوست داري،تورادوست نمي دارد.
کسي که تورا دوست دارد ،تو دوستش نمي داري
اما کسي که تو دوستش داري و او هم تو را دوست دارد
به رسم و آئين هرگز به هم نمي رسند و اين رنج است .
زندگي يعني اين .....


عشق با روح شقايق زيباست.عشق با حسرت عاشق زيباست.عشق با نبض دقايق زيباست...عشق با زهر حقايق زيباست.عشق با در حسرت ديدار تو بودن زيباست... دوست آن نيست که هر لحظه کنارت باشد دوست آن است که هر لحظه به يادت باشه



:: بازدید از این مطلب : 633
|
امتیاز مطلب : 88
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 29 / 12 / 1388 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد